مخصوص آبجی های گلم

به روی صحنه ، جز تکه ای حریر نازک ، چیزی بدن ترا نمی پوشاند . به خاطر هنر می توان و عریان به روی صحنه رفت و پوشیده تر و باکره تر بازگشت . اما هیچ چیز و هیچکس دیگر در این جهان نیست که شایسته آن باشد که دختری ناخن پایش را به خاطر او عریان کند .
برهنگی ، بیماری عصر ماست ، و من پیرمردم و شاید که حرفهای خنده دار می زنم .
اما به گمان من ، تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست می داری .
بد نیست اگر اندیشه تو در این باره مال ده سال پیش باشد . مال دوران پوشیدگی . نترس ، این ده سال ترا پیر تر نخواهد کرد . به هر حال امیدوارم تو آخرین کسی باشی که تبعه جزیره ی ها می شود. می دانم که پدران و فرزندان همیشه جنگ جاودانی با یکدیگر دارند. جرالدین! دیر یا زود باید به جای آن جامه های رقص، روزی هم لباس عزا بپوشی و بر سر مزار من بیایی. حاضر به زحمت تو نیستم، تنها گاه گاهی چهره خود را در آیینه ای نگاه کن آن جا مرا نیز خواهی دید، خون من در رگهای توست و امیدوارم حتی آن زمان که خون دررگهای من می خشکد، چارلی را، پدرت را فراموش نکنی، من فرشته نبودم اما تا آنجا که در توان من بود تلاش کردم، تا ldquo;آدمrdquo; باشم، تو نیز تلاش کن که حقیقتا ldquo;آدمrdquo; باشی. رویت را می بوسم.

قسمتی از نامه چارلی چاپلین به دخترش

عریان ,ldquo آدمrdquo
مشخصات