مخصوص آبجی های گلم به روی صحنه ، جز تکه ای حریر نازک ، چیزی بدن ترا نمی پوشاند به خاطر هنر می توان و عریان به روی صحنه رفت و پوشیده تر و باکره تر بازگشت اما هیچ چیز و هیچکس دیگر در این جهان نیست که شایسته آن باشد که دختری ناخن پایش را به خاطر او عریان کند برهنگی ، بیماری عصر ماست ، و من پیرمردم و شاید که حرفهای خنده دار می زنم اما به گمان من ، تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست می داری بد نیست اگر اندیشه تو در این باره مال ده سال پیش باشد مال دوران پوشیدگی نترس ، این ده سال ترا پیر تر نخواهد کرد به هر حال امیدوارم تو آخرین کسی باشی که تبعه جزیره ی ها می شود می دانم که پدران و فرزندان همیشه جنگ جاودانی با یکدیگر دارند جرالدین دیر یا زود باید به جای آن جامه های رقص، روزی هم لباس عزا بپوشی و بر سر مزار من بیایی حاضر به زحمت تو نیستم، تنها گاه گاهی چهره خود را در آیینه ای نگاه کن آن جا مرا نیز خواهی دید، خون من در رگهای توست و امیدوارم حتی آن زمان که خون دررگهای من می